کد مطلب:303630 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

باز هم از درد جدایی می نالد
انقطعت بك الدنیا بانوارها و زوت زهرتها، و كانت ببهجتك زاهرةً فقد اسوّد نهاره فصار یحكی خنادسها رطبها و یا بسها.

(ای پدر) با مرگ تو دنیا روشنایی خود را از دست داد، ظلمت همه جا را گرفت ای آفتاب تابنده نبوت ای پدر عزیز و گرامی من، گلهای بوستان زندگانی پژمرده شد زیرا صفا و رونق زندگی از تو بود، روز روشن، مانند شب سیاه و تاریك شد خشك و تری نیست مگر این كه از ظلمت ها حكایت می كند. (یعنی همه چیز در نظرم تاریك و ظلمانی شده است)

یا ابتاة لازلت آسفة علیك الی التلاق.

پدرجان همچنان تا زنده ام آه و افسوس می خورم تا تو را ملاقات كنم.

یا ابتاه زال غمضی منذ حق الفراق. پدرجان از آن زمان كه به فراق تو مبتلا شده ام دیده ام به هم نمی آید (خواب و آسایش از من دور شده است) من للارامل و المساكین؟ و من للامة الی یوم الدین؟ ای پدر نگهدار بیوه زنان و خاك نشینان كیست؟ راهنما و راهبر این مردم تا قیامت چه كسی است؟

یا ابتاه امسینا بعدك من المسضعفین، یا ابتاه اصبحت الناس عنا معرضین.

پدرجان پس از تو ضعیف شدیم و در شمار مستضعفین در آمدیم مردم ای پدر از ما بریدند.

ولقد كنابك معظّمین فی الناس غیرمستضعفین. پدر در زمان تو ما عزیز و بزرگ بودیم و در بین مردم مقامی داشتیم كسی ما را مستضعف نمی شناخت.

فایّ دمعة لفراقك لا تنهمل و ای حزن بعدك علیك لایتصل.

كدام اشكی است كه در فراق تو جاری نشود و كدام اندوهی است كه در هجران تو دوام نداشته باشد؟

وای جُفن بعدك بالیوم یكتحل؟ و كدام چشمی است كه بعد از تو به خواب راحت رود؟ و انت ربیع الدین و نور النبیین.

و حال آن كه تو بهار دین و نور پیامبران الهی هستی.


ای پدرجان بعد تو تنها نه این كاشانه سوخت

طایر بشكسته بالت را نه تنها لانه سوخت


آتشی افروخت دشمن از نهاد آتشین

كز شرار او نهاد محرم و بیگانه سوخت


فكیف للجبال لاتمور و للبحار بعدك لا تغور، و الارض كیف لم تزلزل.

چرا كوهها از هم (در ماتم تو) فرو نمی پاشند؟ چه پیش آمد كه دریاها در كام زمین فرو نمی روند؟ و چرا زمین نمی لرزد؟

رُمیت یا ابتاه بالخطب الجلیل و لم تكن الرزیة بالقلیل. ای پدرجان هدف بلای بزرگ شدم آری این مصیبت كوچك و مختصر نبود.

طرفت یا ابتاه بالمصاب العظیم و با لفادح المهول بكتك یا ابتاه الاملاك و وقفت الافلاك.

ای پدر در مصیبتی بزرگ در افتادم و الحق كه این مصیبت مصیبتی كوچك نیست و در زیر بارگران و هولناك بماندم.

ای پدر فرشتگان بر تو گریستند و افلاك از توقف تو ایستادند.

فمنبرك بعدك مستوحش و محرابك خال من مناجاتك.

ای پدر منبر تو بعد از تو وحشت انگیز شده و محراب تو از مناجات تو خالی است.

و قبرك فرح بمواراتك و الجنة مشتاقة الیك و الی دعائك و صلواتك. [1] .

و قبر تو به پنهان كردن تو قرین شادمانی گردید و بهشت مشتاق تست و به دعا و درود تو علاقمند است.


[1] ناسخ ج 192/1.